۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه




یه دهه ای بود یه ماهی تو یه روزی ، یه اتفاقی یه حادثه ای

یادم نیست چی بود

فقط میدونم بود ...

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

امید


هیچ راهی نیست
ولی باز هم به دیوارها چنگ می زند
تک تک آحرها را امتحان میکند
دنبال یک روزنه ، یک نور ، یک صدا
هیچ و باز هم هیچ
باز هم امتحان میکند
هیچ راهی نیست و باز ...

کسی می گوید این یعنی امید
یعنی روزنه ، یعنی نور ، یعنی صدا

دیگری می گوید او هرگز تحمل حقیقت را نداشته است

و همچنان نگاهش می کنیم

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

قسمت ما راست حکمتی


ما یه رفیق داریم اسمش قسمت الله ، زیاد ازش خوشمون نمیاد اما هر جا میریم و تو هر برنامه ای که هستیم خودش خودشو دعوت میکنه خلاصه خودشو جا میکنه و هی دنبالمون میاد .

به خودی خودش بچه بدی نیست اما یه ایراد اساسی داره اونم اینه که به هر چی دست میزنه خراب میشه .

هر چی سرش جیغ و داد می کنیم بابا کلا بی خیال ما شو فقط می خنده میگه : " اصلا نگران نباشین ، من یه رفیق دارم اسمش حکمت الله کارش حرف نداره همه چیزو درست میکنه " .

ما که اصلا این رفیق رفقیقمونو همین حکمت الله رو ندیدیم یحتمل کوچه ها رو گم کرده .
اگه دیدینش این آدرس ما رو هم بهش بدین بیاد یه سر به ما هم بزنه صواب داره . بگین خیلی وقت منتظرشیم کار اورژانسی داریم .