۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

بني آدم اعضاي يکديگرند ....... که در آفرينش زيک گوهرند


فردي از پروردگار درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد ، خداوند پذيرفت.

او را وارد اتاقي نمود که جمعي از مردم در اطراف يک ديگ بزرگ غذا نشسته بودند. همه گرسنه ، نا اميد و در عذاب بودند . هر کدام قاشقي داشت که به ديگ مي رسيد ولي دسته قاشق ها بلند تر از بازوي آن ها بود ، به طوري که نمي توانستند قاشق را به دهان شان برسانند ! عذاب آن ها وحشتناک بود .

آن گاه خداوند گفت : اکنون بهشت را به تو نشان مي دهم .

او به اتاق ديگري که درست مانند اولي بود وارد شد . ديگ غذا ، جمعي از مردم همان قاشق هاي دسته بلند ... ولي در آن جا همه شاد و سير بودند .

آن مرد گفت : نمي فهمم ؟ چرا مردم در اين جا شادند در حالي که در اتاق ديگر بدبخت هستند ، با آن که همه چيزشان يکسان است ؟

خداوند تبسمي کرد و گفت : خيلي ساده است ، در اين جا آن ها ياد گرفته اند که يکديگر را تغذيه کنند . هر کسي با قاشق غذا در دهان ديگري مي گذارد ، چون ايمان دارد کسي هست که در دهانش غذايي بگذارد .

.

.

.

بني آدم اعضاي يکديگرند ....... که در آفرينش زيک گوهرند

چو عضوي به در آورد روزگار ....... دگر عضوها را نماند قرار

.

.

.

"برگرفته از دست نوشته یکی از دوستان"