دل تنگ دلتنگم
خالی از هر نظر
محتاج یک نگاه
از اعماق یک وجود
خالی از هر نظر
محتاج یک نگاه
از اعماق یک وجود
قصه پایان و آغاز ، همان فرار و فرار ،
پایان یک فصل از چهار دیواری کوچک و آغاز فصلی دیگر در چهار دیواری دیگر ، همان فصل فرار از نیستی و بعد فرار از هستی و دویدن برای جایی که نیستی و جایت هم خالی نیست
پایان یک فصل از چهار دیواری کوچک و آغاز فصلی دیگر در چهار دیواری دیگر ، همان فصل فرار از نیستی و بعد فرار از هستی و دویدن برای جایی که نیستی و جایت هم خالی نیست
نقل ، نقل فصل سکوت ، تحقیر وعجز ناباورانه در پایداری و اسستقامت و حالا سردی عرق شرمی که بر پیشانی مانده
اما ، امــــا
الان هستم ، دستانم بر زانوست ، دنبال یا علی ، تا دوباره بایستم
ایندفعه مثل سرو
چون کوه
در برابر طوفان
و باز بخوانیم :
ما سروهای سبزجوانی
در چهار فصل سال
سر سبز و سر فراز می مانیم
خوبی برادر؟؟
پاسخحذفکجاهاییی؟؟
نیستی دیگه اونورااااااا
راستی
ما همه با هم هستیم
در چهار فصل سال
سر سبز و سر فراز
زت زیاااااااااااااد
چه شعر قشنگی مخصوصا تضادهایی که توشه
پاسخحذفمن عاشق تضادم
سبز سبزیم
پاسخحذفاولین باره به بلاگ سر زدم...به دلم نشسته کرد
اینجا چقده قشنگ شده
پاسخحذفچقده قشنگه:دی
من آغاز می کنم از پایان
پاسخحذفهر پایان آغازیست برای یک آغاز دوباره
من اینبار آغازم از یک پایانیست که می دانم شاید باز هم تکرار شود
اما هر پایانی اینگونه من را برای آغازهای بهتر استوارتر می کند
مرا باکی از پایان نیست
مرا پایان بده
من دوباره
آغاز می شوم
من ققنوسم
من آغاز می کنم از پایان
پاسخحذفهر پایان آغازیست برای یک آغاز دوباره
من اینبار آغازم از یک پایانیست که می دانم شاید باز هم تکرار شود
اما هر پایانی اینگونه من را برای آغازهای بهتر استوارتر می کند
مرا باکی از پایان نیست
مرا پایان بده
من دوباره
آغاز می شوم
من ققنوسم
ما سرو های سبز جوانیم
پاسخحذف.
.
.
چقدر تو اون مدت این شعر اشک منو در آورد
چقدر خوبه که هستی .... حتی اگه بدِ بد ....!
ولی تو که خوبِ خوبی همیشه